در جامعه انسانهایی زندگی میکنند که در اوج گمنامی از زیباترین خصائص برجسته برخوردار و به ارائه خدماتی بزرگ , عاشقانه در تلاش و تکاپویند. و چون ناغافل از میانمان میروند آنگاه تازه کشف میشوند و بخشی از کمالات و بزرگواریشان بر دیگران و حتّی دوستان نزدیکشان هویدا میگردد و آنگاه آه حسرت از جانها برمیاید که صد حیف که ناشناخته ماندند و قدر و منزلتشان را به خوبی ندانستند.
یکی از مصادیق قطعی چنین کسان، مهندس حمید قندهاری بود که دیروز دعوت حق را لبیک گفت و امروز رخ در نقاب خاک کشید و یاران و نزدیکانش را در غم فقدان خود به سوگ نشاند.
آنچه که از او میدانم و میشناسم و دیگران نیز بر صحت آن گواهی میدهند، اینکه قندهاری یک انسان عاشق و شیفته تلاش و ایفای نقش مثبت در اجتماع بود. اهل محاسبه در زندگی بود و لحظه ای از عمر خود را به بطالت و بیهودگی و بدون برنامه نگذراند، به کارش عشق میورزید و همیشه در کار بانشاط بود. چهرهای متبسم و با لبخندی صمیمی از او یک انسان مهربان و دوست داشتنی ساخته بود.
قبل از انقلاب به عنوان یک آرشیتکت در خدمات مشاوره معماری و برنامه ریزی اشتغال داشت. اوایل انقلاب، یعنی در سالهای 58، 59 بمدت یازده ماه به پیشنهاد آیة الله شهید صدوقی، استانداری یزد را پذیرفت. اما آنچنان در کار و مسئولیت متعهدانه عمل مینمود که چون عرصه را برای خدمتی که متعهد بود مهیّا نمییافت به راحتی با آن پست و موقعیت خداحافظی می کرد و لذا دوباره در کسوت مشاوره شرکت فعال شد و برای دست یافتن به الگوهای کارساز در برنامهریزی و توسعه، با تأکید بر توسعه منطقهای و بومی، تلاش مستمر و با تدبیر، اندیشه و خلاقیت در پیش گرفت و کارنامه ای بسیار ارزشمند از تلاشهای علمی، پژوهشی خود در شرکت که دیگر به یک مرکز اطلاعات و تحقیقات علمی توسعه تبدیل شده بود به جای گذاشت.
در یک دهه گذشته با جدیّت و پشتکار، طرحی را برای توسعه منطقه بهاباد یزدمبتنی بر احیاء منابع طبیعی، و متکی بر مشارکت مردم محلی دنبال نمود و با همه ناملایمات و موانع پیش رو، با سعه صدر و بردباری برخورد مینمود. و آنچنان در میان مردم، در آن منطقه محروم با تواضع برای مدتهای طولانی حضور مییافت و در جلب مشارکت و همراهی آنان صبر و حوصله به خرج میداد که همه مسئولین محلی، و دوستان و آشنایان را شگفت زده و محسور خود میساخت.
جالب اینکه در بسیاری از برنامههای خود، فرزندان و خانواده خویش را نیز به همراهی و همکاری میطلبید و به صورت یک تیم همکار، صمیمانه کار میکردند.
امروز در مراسم تشییع پیکر پاکش، آقای شریعتمداری، وزیر اسبق بازرگانی، که با آن عزیز نسبت خویشاوندی نزدیکی داشت، چند نکته و خاطره جالب را به یاد او، ذکر نمودند که حیف است منتقل نکنم و مورد اشاره قرار ندهم.
نکته اول اینکه مرحوم پدر آقای مهندس قندهاری، که از تمکن مالی خوبی برخوردار بود، حدود سی سال پیش که از دنیا رفت و نزدیک به ده هزار متر زمین و خانه در منطقه شمیران از خود به جای گذاشت، ایشان به آن میراث برای خود توجهی ننمود و همه را وقف خیریه کهریزک نمودند. همشیره محترمشان نیز امروز، علیرغم کهولت سن و بیماری، مدیریت این مجموعه بزرگ نیکوکاری را عهده دار است. چیزی که هرگز از آن اطلاعی نداشتم.
نکته دیگری که آقای شریعتمداری نقل میکرد، این بود که مرحوم قندهاری، دفترچه ای تحت عنوان حساب سود و زیان عمر و زندگانی برای خود گشوده بود و از این طریق کیفیت گذران عمر خود را مورد ارزیابی قرار میداد و سعی مینمود که عمرش به بطالت نگذرد و به عبارتی اهل محاسبه نفس بود، آنچه که از خصایص اهل کمال و عرفان و انسانهای دارای کمالات اخلاقی میباشد.
و مطلب آخری که از زندهیاد قندهاری نقل نمودند: یکی از روزهایی که در بیمارستان، ایام پایان عمر را میگذراندند، تلفنی به من زد و بعد از احوالپرسی، سفارش نمود که" آقای شریعتمداری، به شما وصیّت و سفارش میکنم که مبادا پس از مرگ من، اگر روستاییان و مردم محروم بهاباد به سراغتان آمدند، به بهانه کار و گرفتاری آنان را نبینی و به مسائلشان بیتوجهی نمایی.
به هر حال امروز، قندهاری عزیزاز میانمان رفت و چه تشییع و تدفین عارفانه ای داشت و البته فقدانش بر ما سنگینی میکند. امید آنکه خصائص برجسته او، الگویی برای همه ما باشد. که عاش سعیدا و مات سعیدا. روحش شادان باد.