با آغاز ثبت نام نامزدها، انتخابات ریاست جمهوری یازدهم به آخرین مراحل نزدیک می شود. به رغم این که تا کنون بیش از 2 تا 3 برابر دوره های قبل با اعلام آمادگی کاندیداهای مختلف روبرو هستیم، لیکن فضای انتخابات و فضای جامعه دچار نوعی سردی، ابهام، بی تفاوتی و سردرگمی است، به گونه ای که طیف ها و جناح های مختلف دچار نگرانی هستند و این سوال که فکر می کنی چه می شود، سوال رایج همه محافل است که پشت سر آن هم پرسیده می شود: خاتمی می آید؟ هاشمی چه؟ همه بر این باورند که شرایط امروز کشور چنان در هم پیچیده است که نیازمند حضور شخصیت های برجسته کشور و نظام می باشد. حتی کسانی که طرفدار تداول قدرت و میدان دادن به چهره های جدید و جوانتر هستند، در این دوره به این نتیجه رسیده اند که از باب مصلحت و منافع ملی و تهدیدها و فرصت ها اگر به مساله انتخابات پیش رو بنگریم، می پذیریم که فضایش متفاوت است و باید توجه کنیم امروز کشور با بحرانهای متعدد و بعضا ساختاری روبرو گشته است.
دولت آینده باید دولت بازسازی باشد. یک بازسازی همه جانبه، بازسازی مدیریت از ریل خارج شده، بازسازی ساختارهای اجرایی به هم ریخته و بازسازی نظامات اقتصادی، سیاسی، ..... بازسازی صنعت، تولید، نظام بانکی، بازگرداندن اشتغال و تورم به شرایط قبل، بازسازی جایگاه ایران در سطح بین الملل و مهمتر از همه بازگشت به قانون و برنامه.
در چنین شرایطی باید حق دهیم که نخبگان و دلسوزان و روشنفکران و متعهدین و کسانی که سالها در دوران دفاع مقدس در جبهه و پشت جبهه و پس از آن در کارهای اجرایی تلاش بی وقفه داشته اند، نگران آینده نظام، اسلام و ایران باشند و طبیعتا به دنبال افرادی می گردند که توان و شایستگی لازم برای تحول و بهبود شرایط را داشته باشند یا حداقل جلوی حرکت ویرانگر را بگیرند. در چنین شرایطی بدیهی است که مردم اقبالی به سوی کاندیداهای متعارف و دارای توان محدود ندارند و فضای انتخابات آن گونه که می بینیم، سرد و بی روح است و اصلا یک دهم انتخابات 76 و 88 شور و حالی در جامعه پدیدار نگشته است. اگر واقعا قرار است حماسه ای رخ دهد، همان گونه که رهبری انتخابات 2 خرداد 76 را حماسه دانستند، باید کاری متفاوت کرد و کار متفاوت یعنی حضور یکی از دو چهره برجسته و توانمند کشور: خاتمی یا هاشمی. با همه احترامی که نسبت به عزیزانی که آمادگی خود را برای انتخابات اعلام کرده اند، به ویژه چند تن از آنان که ارادت و احترام خاص نسبت به آنها قائلم، معتقدم اگر روال طبیعی و آرامی بر شرایط کشور حاکم بود، اگر احزاب آزادانه از قبل فعال می شدند،اگر رقابتهای اصولی، منطقی و قانونی وجود داشت، نیاز و ضرورتی به رجوع به افراد خاص و برجسته نبود، اما شرایط امروز نیاز به قدرت ایجاد وفاق ملی، بسیج همه اندیشه ها و توانمندی ها، مدیریت همه ظرفیت های بالفعل و بالقوه، مقابله با انواع و اقسام چالش های داخلی و بیرونی دارد و این توانایی را مردم در چهره هایی که تا کنون آمده اند، خیلی نمی بینند. یا اگر آنان را برخوردار از این توانایی می بینند، شرایط عمل و اقدام را برایشان مساعد نمی دانند. اما بین خاتمی و هاشمی، باز به دلایل متعدد که نیاز به شرح آنها نیست، به نظر می رسد خاتمی شرایط را برای حضور خود و خود را برای عبور از بحران ها آماده نمی بیند و چه بسا خاتمی به عنوان یک شخصیت برجسته علمی و اخلاقی، فرهنگی و اندیشمند دارای وجاهت بالای ملی و بین المللی به گونه ای متفاوت بتواند در حال و آینده نقش های بهتر و موثرتری ایفا نماید.
اما در مورد هاشمی همه بر این باورند که مرد عبور از بحرانهاست و بحمدالله تا کنون در مقاطع مختلف موفق به حل معضلات اساسی نظام گشته است. نقش هاشمی در شکل گیری انقلاب، نهادهای اصلی کشور، مدیریت بحرانها و فتنه های منافقین در 7 تیر و 8 شهریور، مدیریت مسائل جنگ و دفاع مقدس، مدیریت پذیرش قطعنامه، مدیریت مسائل پس از رحلت امام و استقرار رهبری جدید نظام، و مدیریت اجرایی توام با توانمندی و شجاعت دوره سازندگی از مسائل راهبردی و مهمی است که هر یک در جای خودشان از شایستگی، جامع نگری، دوراندیشی و قدرت تصمیم گیری هاشمی دارد. هرچند هاشمی هم همچون هر رجل و شخصیت سیاسی و اجرایی در مسیر 35 ساله پس از پیروزی انقلاب با چالش ها و فراز و نشیب هایی روبرو بوده است و میزان مقبولیت و محبوبیتش متاثر از شرایط و وقایع و پاره ای موضع گیری ها در همه ایام و دوران ها یکسان و یکنواخت نبوده است. اما قضاوت بخش عمده ای از اقشار موثر و دلسوز کشور و نظام در سطوح مختلف و در قشرهای گوناگون همگی حکایت از سلامت، سعه صدر، آینده نگری، اعتدال و ترجیح منافع ملی بر منافع شخصی خود بوده است. حتی بخش هایی از نسل جوان و پرهیجان و پرانتظار جامعه هم که در مقاطعی با هاشمی زاویه و فاصله گرفته بودند، بر این باورند که مواضع آقای هاشمی پس از انتخابات 88 و اتفاقاتی که پس از آن رخ داد، از شفافیت، صراحت و شجاعت لازم برخوردار بوده است و برخورد منصفانه و عادلانه آقای هاشمی، محبوبیت و مقبولیتش را حتی در بین مخالفان سابقش بازسازی نموده است واقبال عمومی را متوجه خود ساخته است.
البته توان ویژه آقای هاشمی در تعامل موثر با مقام رهبری، مراجع، شخصیت های مذهبی و روحانی، دانشگاهیان، روشنفکران و حتی نظامیان و فرماندهان ارتش و سپاه مورد وفاق بسیاری از کسانی است که با مدیریت و شیوه عمل او آشنایی دارند. آمادگی همراهی و همکاری بخش زیادی از مدیران اجرایی توانمند و مجرب با هاشمی با گرایش های سیاسی متنوع و متفاوت از مزیت های ویژه است که در شرایط امروز جامعه در عمل مناسب تر و موثرتر از بزرگانی چون خاتمی خواهد بود.
انتظار می رود هاشمی با عنایت به همه درخواست ها و مطالباتی که در ماه های اخیر برای حضورش در عرصه شده است پاسخ مثبت بدهد و با تمام توان حضور خود را اعلام نماید بدیهی است با شناختی که همگان از شخصیت ممتاز آقای خاتمی سراغ دارند حمایت بی دریغ او و دیگر اصلاح طلبان را هم بهمراه خواهد داشت.