چرا اصلاح طلبان نتوانسته اند بر خلاف اصولگرایان برای خود یک پایگاه ثابت اجتماعی و مطمئن ایجاد کنند که هر گاه به آن نیاز پیدا کردند از آن استفاده کنند؟
باید یک نکته را در مقدمه پاسخ به این سوال عرض کنم. اصولا فعالیت سیاسی در کشور ما مبتنی بر چارچوب های متعارفی که در بسیاری از کشورهای دنیا وجود دارد، نیست. معمولا احزاب فعال در ایران، احزاب پایداری نیستند و قوانین مرتبط با فعالیت احزاب گاهی یکطرفه و یکجانبه وضع شده اند. در گذشته البته احزابی همچون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی و جبهه مشارکت ایران اسلامی هم که فعالیت های گسترده ای داشتند، به دلایلی منحل شدند و حتی با اعضای این دو حزب برخوردهایی صورت گرفت. در چنین شرایطی خود به خود ظرفیت ساختاری یک جریان سیاسی برای کادر سازی، تربیت نیرو و شبکه سازی دچار اختلال می شود. نکته دیگری که برای تکمیل پاسخ به این سوال لازم است توضیح دهم، امکانات تاثیرگذار و مهمی است که ساختار قدرت در اختیار جناح مقابل اصلاح طلبان، یعنی اصولگرایان قرار داده و این امکانات و ظرفیت های مهم همواره به صورت ثابت در اختیار این جناح قرار داشته است. یکی از این ظرفیت ها صدا و سیماست که همواره در اختیار افراد، صاحب نظران و چهره های منتسب به اصولگرایان قرار داشته و فرصت کمتری را در رسانه ملی در اختیار چهره های شاخص اصلاح طلب قرار می دهند. در حالی که جریان اصولگرا به راحتی می تواند از این ظرفیت برای طرح دیدگاه های خود بهره ببرد اما اصلاح طلبان از این ظرفیت محروم هستند. متاسفانه جریان یک طرفه صدا و سیما عرصه رسانه ای کشور را به سمت و سوی خاصی هدایت می کند و همین مسئله باعث شده اصلاح طلبان بر خلاف اصولگرایان از پایگاه رای ثابتی برخوردار نباشند. نکته مهم دیگر پایگاه مساجد و حوزه های علمیه است که غالبا در اختیار روحانیون اصولگرا قرار دارد و شاید تعداد مساجدی که در سطح یک شهر متعلق به روحانیون اصلاح طلب باشد کمتر از انگشت های یک دست شود. این وضعیت نابرابر و ناعادلانه در خصوص تریبون های ائمه جمعه نیز وجود دارد. در حالی یک جریان دارای اختیارات مطلق در استفاده از این تریبون هاست، جریان دیگر از این امکان محروم است. در چنین شرایطی طبیعی است که اصلاح طلبان از پایگاه رای ثابتی برخودار نباشند. هر چند معتقدم که علی رغم همه این محدودیت ها اصلاح طلبان توانستند با ارتباطات گسترده با مردم از طریق فضای مجازی و چه از طریق چهره های محبوبی همچون سید محمد خاتمی، در سال های گذشته رای بالایی را از سوی مردم کسب کنند.
شعار «اصلاح طلب، اصولگرا، دیگه تمومه ماجرا» در انتخابات 1400 به خوبی خودش را نشان داد. چه اتفاقی می افتد که اصلاح طلبان با بی میلی مردم رو به رو می شوند؟ آیا مشکل از افرادی است که به نام اصلاح طلبی فعالیت می کنند و یا مشکل از گفتمان است که نمی تواند جامعه را نمایندگی کند؟
در انتخابات ریاست جمهوری 1400 و انتخابات مجلس شورای اسلامی در سال 98، 24 درصد کمتر از دوره های گذشته شرکت کردند. این 24 درصدی که در دو دوره گذشته پای صندوق های رای نیامدند، کسانی هستند که در انتخابات های گذشته رای داده بودند. اگر این 24 درصد را به آرای بیش از دو میلیون عبدالناصر همتی و چهار میلیون رای باطله این انتخابات بیافزاییم، خواهیم فهمید که برخی استدلال ها در خصوص اصلاح طلبان کارشناسانه نیست. هنگامی که یک فضای ناعادلانه ای در انتخابات، پیشروی جامعه گذاشته می شود، قطعا جامعه واکنش نشان خواهد داد. ردصلاحیت اصلاح طلبان شناسنامه دار و شناخته شده ای همچون مسعود پزشکیان و اسحاق جهانگیری، مردم را از حضور در انتخابات دلسرد می کند. زمانی که مردم می بینند که چهره شناخته شده ای از جریان اصلاحات در انتخابات حضور ندارد و از طرف دیگر چهره های شناخته شده جریان اصولگرا تایید صلاحیت شده و با برنامه ریزی وارد انتخابات می شوند، مردم عدم حضور در پای صندوق های رای را ترجیح می دهند. در حالی که رئیس جمهور منتخب از یک ظرفیت خوب دوساله در جایگاه ریاست قوه قضائیه برای تبلیغات برخوردار بود و همین مسئله به پیروزی رئیسی کمک کرد. البته معتقدم نارسایی های اجرایی و مشکلات معیشتی و اقتصادی مردم و ناکارآمدی دولت روحانی در دور دوم، که البته بخشی از آن متاثر از تحریم ها و بخشی هم متاثر از کرونا بود و همچنین پاره ای از رفتارهای نا صحیح حسن روحانی، نوعی تبلیغ منفی برای بزرگان اصلاحات در جامعه ایجاد کرد. البته روحانی هیچگاه منتخب جبهه اصلاحات نبود اما به خاطر برخی محدودیت هایی که برای اصلاح طلبان وجود داشت ناچارا وی را به عنوان کاندیدا معرفی کردند و روحانی هم هیچگاه خود را اصلاح طلب نمی دانست.
چرا تشتت و تفرق در جریان اصلاحات زیاد است؟ به عنوان مثال نهادی به نام «نهاد اجماع ساز» تشکیل می شود ولی در آخر هر حزبی ساز خودش را می زند و از آن ائتلافی به نام «ائتلاف جمهور» بیرون می آید! این تشتت از کجا نشات می گیرد؟
با توجه به اینکه بنده عضو هیچ یک از احزاب اصلاح طلب نیستم و در نهاد اجماع ساز هم مسئولیتی نداشتم، نمی توانم اظهار نظر دقیقی پیرامون این موضوع داشته باشم. ولی آنچه مسلم است، نهاد اجماع ساز رسما اعلام کرد که در انتخابات ریاست جمهوری کاندیدا ندارد ولی در برخی شهرها برای انتخابات شورای شهر کاندیدا معرفی می کند. برخی از احزاب اصلاح طلب بر اساس تشخیصی که دادند و با نام خودشان در انتخابات شرکت کردند که البته بازتاب منفی در جامعه داشت. اما نهاد اجماع ساز موضع یکپارچه ای داشت.
به نظر می رسد با توجه به نتیجه انتخابات حتی اگر تمام اصلاح طلبان نیز از همتی حمایت کرده بودند و یا حتی گزینه های رد صلاحیت شده نیز تائید می شدند، قرار نبود تفاوت خاصی در سبد رای جریان اصلاحات ایجاد شود. این گزاره را قبول دارید؟
چنین پیش بینی نمی توان داشت. اگر کاندیدای مورد قبول اصلاح طلبان تائید صلاحیت می شدند یا فردی همچون محمد جواد ظریف در انتخابات ثبت نام می کرد، چه بسا جریان انتخابات متفاوت می شد. هر چند بخشی از دلگیری ها و دلخوری ها از نحوه اداره امور کشور، نگاه منفی را در اذهان جامعه ایجاد کرده بود. البته این را باید گفت که شرایط دولت تدبیر و امید پیش از ظهور ترامپ و فراگیری تحریم ها و همچنین شیوع کرونا قابل قبول بود که دولت توانست تورم را تک رقمی و رشد اقتصادی را به 12 درصد برساند. متاسفانه هیچ از یک نامزدهای ریاست جمهوری به عملکرد قابل قبول دولت روحانی در چهارسال نخست توجهی نکرد.
اصلاح طلبان برای بازسازی تشکیلاتی خود و بازگشت به دوران اوج یعنی دهه های 70 و 80 باید چه تغییراتی را از درون انجام دهند؟
به نظر می رسد که در کشور ما کار حزبی دچار مشکلات ساختاری است. باید تلاش شود تا آزادی میان همه گروه های سیاسی معتقد به قانون اساسی به صورت عادلانه توزیع شود و از ظرفیت های این گروه ها برای حل مشکلات کشور استفاده شود. باید مسئولان امر تلاش کنند تا محدودیت و مزاحمت کمتری برای فعالین اصلاح طلب ایجاد شود و به گونه ای عمل نشود که اگر حزبی به هر دلیلی در انتخابات شکست خورد، هزینه های سنگینی را بپردازد. باید تلاش شود تا از همه کسانی که مردم را به صحنه آوردند، قدردانی شود و جناح پیروز از راهنمایی ها و مشاوره های صاحبنظران جبهه مقابل استفاده کند. چنانچه غیر از این عمل شود نتایج بدی را برای کشور خواهد داشت. اصلاح طلبان اگر می خواهند فعالیت جدی داشته باشند، باید یک آسیب شناسی عمیقی را از سال 76 تا کنون انجام دهند و نقاط ضعف و قوت خود را شناسایی کنند. نکته دیگری که به نظر می رسد اصلاح طلبان باید انجام دهند، مقابله با تشتت احزاب در این جناح است. به نظرم اصلاح طلبان باید تعداد احزاب درون جبهه را به سه یا چهار حزب کاهش دهند. این مسئله اصلاح طلبان را همگرا و واحد خواهد کرد و می توانند به کادر سازی و تربیت نیرو بپردازند. فکر می کنم مهمترین نقش اصلاح طلبان در این دوره، مطالعه و ارائه مشاوره به دولت منتخب برای بهبود شرایط مردم است. شرایط اقتصادی کشور وخیم است و همه باید به رئیس جمهور منتخب کمک کنند. چنانچه این فرصت از دست برود، شعار «اصلاح طلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» به صورت عملی تر خود را نشان خواهد داد. باید تلاش شود تا سرمایه اجتماعی و اعتماد عمومی به اصلاح طلبان در جامعه بازسازی شود و به سرمایه های نمادین انسانی در کشور احترام گذاشته شود. همچنین حکومت نیز باید تلاش کند و سعه صدر خودش را افزایش دهد.
در پایان نکته دیگری هم دارید؟
در پایان ذکر چند نکته را اساسی می دانم. باید شرایطی فراهم شود که مردم و دستگاه های مسئول بتوانند از ظرفیت فضای مجازی برای گسترش شفافیت و مقابله با فساد استفاده کنند. باید رسانه ملی در رفتارهای گذشته خود تجدید نظر کند و از ظرفیت تمام نخبگان سیاسی، اقتصادی و علمی بهره ببرد. جامعه باید احساس کند که صدا و سیما تغییر رفتار داده و متعلق به مردم است. امروزه بسیاری از چهره های علمی، ادبی و سیاسی ایران در خارج از کشور زندگی می کنند، دولت منتخب باید به صورت عملیاتی تلاش کند تا این ظرفیت ها را به کشور بازگرداند و از آنها در مسیر توسعه کشور استفاده کند. اگر چنین فضایی به وجود بیاید بالطبع اصلاح طلبان نیز می توانند مشاوران خوبی برای مسئولان حکومت باشند و با کار اصولی می توانند برنامه دقیق تر و سنجیده تری را تا انتخابات بعدی به مردم ارائه دهند. باید این مسئله را بپذیریم که وقتی انتخابات تمام می شود، رئیس جمهور منتخب، رئیس جمهور همه مردم ایران است و لازم است در ترکیب کابینه و در انتخاب مدیران خود از ظرفیت همه نخبگان فارغ از نگاه های سیاسی و جناحی استفاده نماید. باید تلاش کنیم تا مشکلات کشور را حل کنیم. چرا که مردم ایران شایسته بهترین ها هستند و انتظارشان از انقلاب اسلامی و جمهوری اسلامی بالاست. مردم ایران تحمل شنیدن اخبار فساد و اختلاس را ندارند.
*گفتگو با روزنامه بشارت یزد، 10 تیر 1400