درگذشت مرحوم دکتر زارع، مثل هر مرگ و فوت دیگر، برای هر یک از ما به ویژه اطرافیان و نزدیکان، جنبه تذکر و توجه خاص خودش را به همراه دارد. لحظه ای توجه کنیم آن مرحوم، مالک بیمارستان بود، با بیش از دهها دکتر متخصص همکار و آشنا بود، فرزندانش پزشک بودند، اما سه ماه یا بیشتر در اتاق کوچک با کمک تجهیزات و دستگاههای پزشکی مرگ را انتظار می کشید.
لحظاتی که ایشان را در این حال دیدم، به تامل افتادم که چگونه انسانی با تواناییهای زیاد، دانش، ثروت، دوست، آشنا و فرزند اینگونه ناتوان می شود و برای نفس کشیدن عادی هم باید به دستگاه وصل باشد و نه می تواند حرف بزند نه نگاه کند نه احساسات خود را منتقل کند نه تصمیم بگیرد و بعد از گذشت روزهایی دار فانی را وداع بگوید.
درس مرگ برای آنان که می مانند، این است که بیشتر توجه کنند، به خود، خانواده، زندگی جامعه و کارهایی که انجام می دهند و باقیات الصالحاتی که از خود باقی میگذارند.
نمیدانم آن مرحوم چه کارهایی خیری را در دوران حیاتش انجام داد، ولی میدانم افرادی مثل بنیانگذاران کهریزک یا محک، با خوشفکری و شجاعت، در زمان حیات دست به انتخابهای بزرگی زدند و همه توانایی و دارایی خود را برای جامعه به کار گرفتند و نام ماندگار و خدماتی همیشه مستمر از خود به جای گذاشتند و امروز هزاران و شاید دهها هزار انسان نیازمند از آن خدمات بهرهمند می شوند.
چه زیباست که تا توانایی داریم، تا سلامتی برقرار است، تا از قدرت فردی و اجتماعی و مالی برخورداریم، توشه برای زندگی همیشه جاودان خود و برای رفاه نیازمندان برگیریم؛ چه خوب است خانواده مرحوم دکتر زارع با عزمی استوار دست به انتخاب بزرگی بزنند و مثلاً تصمیم بگیرند همه با هم سهم آن مرحوم در بیمارستان را وقف بیماران فقیر در مناطق محروم نمایند و یاد ایشان را برای همیشه زنده نگه دارند و خود نیز به اجرو ثواب بزرگی برسند؛ با عنایت به اینکه قطعاً از نظر مالی نیازمند به امکانات باقی مانده و ارث گذاشته از پدر و همسر نیستند .
خداوند روح آن مرحوم را شاد و به خانواده توفیق انتخاب ارزشمند و به همه ما توفیق عبرتآموزی از این رفتنها بیاموزد؛ انشاءالله.